بسته شدن مایعات. بستن شیر یا خون چون پنیری یا جگری و امثال آن. بستن، چنانکه پنیرو نشاستۀ پخته و آب پختۀ کله پاچه چون سرد شود و پختۀ سریشم ماهی و امثال آن. بسته شدن چنانکه خون یاشیر. لخت شدن. لخته شدن. بستن. انبستن. کلچیدن: دلمه شدن خون، علقه گشتن آن. دلمه شدن شیر کودک، چون پنیری بازگشتن از گلوی او. (یادداشت مرحوم دهخدا)