با وسعت صدر. با سعۀ صدر. سخی. بلندنظر: جوان شد حکیم ما جوانمرد و دلفراخ یک پیرزن خرید به یک مشت سیم ماخ. عسجدی. ، آنکه دلی پرفتوح دارد. آنکه دارای دلی بزرگ و عظیم است و استعداد کسب عوالم روحانی را دارد. - دل فراخان، اولیأاﷲ. مردان کامل. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) : دل فراخان را بود دست فراخ چشم کوران را عثار و سنگلاخ. مولوی