معنی دل ستاندن دل ستاندن (تَ ءَسْ سی کَ دَ) دلبری کردن. دل ربودن: دگر می گسارد به آواز نرم همی دل ستاند به گفتار گرم. فردوسی. گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم بر طمع دلستانی ماندم به دل سپاری. فرخی. رجوع به دلستان و دلستانی شود لغت نامه دهخدا