جدول جو
جدول جو

معنی دک

دک(تَ فَتْ تُ)
کوفته کردن کسی را بیماری. (از منتهی الارب). خردمرد کردن. (المصادر زوزنی) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی) ، بیمار گردیدن، و فعل آن مجهول بکار رود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کوفتن و ویران کردن وهموار نمودن. (از منتهی الارب). کوبیدن و منهدم کردن و زدن و شکاندن دیوار را تا با زمین هم سطح گردد. (از اقرب الموارد). شکستن و کوفتن چیزی تا با زمین هموار شود. (دهار). ویران ساختن ساختمان و دیوار. با خاک یکسان کردن: کلا اذا دکت الارض دکاً دکاً. (قرآن 21/89) ، نه چنین است چون کوفته شود زمین کوفتن کوفتنی، همواری زمین در بلندی و پستی. (منتهی الارب). هموار نمودن پستی و بلندی زمین و پوشاندن حفره های آن را با خاک و هموار کردن آنرا. (از اقرب الموارد) ، روفتن خاک و برابر و هموار کردن آنرا. (از منتهی الارب). انباشتن و هموار کردن خاک را، ریختن و افشاندن خاک بر میت و مرده. (از اقرب الموارد) ، انباشتن چاه را به خاک و پنهان کردن آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برانباشتن چاه. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، راندن و دفع. (از ذیل اقرب الموارد از تاج). دفع کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، بار کردن بر چهار پا بیش از توانایی او در حرکت، ضعیف و ناتوان کردن تب کسی را. (ازذیل اقرب الموارد از تاج) ، خسته کردن مرد کنیز خود را هنگام آرمیدن با وی بوسیلۀ افکندن سنگینی خویش بر او. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا