شمس الدین محمد بن علی. عالم و واعظ و شاعر اواخر قرن ششم هجری. وی تا پایان قرن مذکور زنده بود و هم اوست که سندبادنامه را به نثری مصنوع و مزین تحریر کرده، که ظاهراًهمان بختیارنامه یا قصۀ ده وزیر منسوب به اوست. (از فرهنگ فارسی معین) (از دایرهالمعارف فارسی). دقایقی را قصاید و ابیات پراکنده ای در برخی از تذکره ها آمده است، و ابیات ذیل که در مدح خواجه فخرالدین عمدهالوزراء است و در آن صفت خزان کند از او نقل میشود: دی باغ را بدیدم و روی مزعفرش لرزان ز تندباد همه شکل و پیکرش لرزنده همچو مرتعش از باد شاخ بید گفتی که رعشه دارد اعضا سراسرش گفتم کجا شد آن همه حسن و دلال باغ وآن صورت عجیب و تن روح پیکرش باغ آسمان دیگر و از انجم نبات طالع شده به روز و شب اشکال اخترش جعد بنفشه خم زده بر عارض سمن چون زلف دلبر من و آن خط عنبرش... گفتم که باغ از گل و از میوه خالی است از حملۀ خزان برمیدند لشکرش باغی کجاست اهل هنر را کنون بگو نزهت سرای خاطر و دل ساحت درش... گفت این صفات حضرت فخر زمانه دان والا حمید دین که سپهر است چاکرش... رجوع به مجمع الفصحاء ج 1 ص 217 و لباب الالباب ج 1 ص 212 شود