سخت گرفتن. سختگیری کردن: کار دنیا که تو دشوارگرفتی بر خود گر تو بر خویشتن آسان کنی آسان گردد. کمال اسماعیل. خوار و دشوار جهان چون پی هم میگذرد گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است. اثیر اومانی (از امثال و حکم). چو با دوست دشوار گیری وتنگ نخواهد که بیند ترا نقش و رنگ. سعدی. اگر ببند بلای کسی گرفتاری گناه تست که بر خود گرفته ای دشوار. سعدی. تعاسر، با یکدیگر دشوار گرفتن. (دهار) ، دشوار فرض کردن. سخت انگاشتن