معنی دشنام گفتن
- دشنام گفتن (شَ / شِ تَ)
- دشنام دادن. ناسزا گفتن. سقط گفتن: منجمی به خانه درآمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته، دشنام و سقط گفت. (گلستان سعدی).
چو دشنام گویی دعا نشنوی
بجز کشتۀ خویشتن ندروی.
سعدی.
استقذاف، دشنام گفتن خواستن. (از منتهی الارب)
