گنبد گل دادن. مجموعۀ فراهم آمده از چیزی در اختیار کسی گذاردن چنانکه مجموعه ای از گلها یا ریاحین و غیره: یکی دسته دادی کتایون بدوی ازو بستدی دستۀ رنگ و بوی. فردوسی. بدخو جهان ترا ندهد دسته تا تو ز دست او نشوی رسته. ناصرخسرو. ، زنهار و امان و خط امان و فرمان دادن: نیست از من عجب که گستاخم که تو دادی به اولم دسته. رودکی. رجوع به دسته در معنی گستاخ و معنی یار و یاور شود