در دست چرخش دادن چیزی را. گرداندن چیزی دردست چنانکه سکه های زر و سیم را. صاحب آنندراج گوید رسم است که روز نوروز وقت تحویل زرها را به دست می گیرند و این را مبارک می شمارند چنانچه در هندوستان شب دوالی با همسر خود قمار باختن همین حکم دارد. - انتهی. تیمناً روز اول ماه از کسی که دستش به اصطلاح عامه خوب است پولی گرفتن و در دستها چرخاندن به نیت اینکه تا پایان ماه پول فراوان بدست او آید: موسم نوروز زر در دست زرداران خوش است ما که مستانیم ساغر دست گردان می کنیم. فاضل کاشی. ، قرض کردن. وام کردن. و بیت زیر از سعید اشرف موهم هر دو معنی است: دست گردان نکنم بی رخ جانان ساغر قرض بیوجه چو افتاد بلا می باشد. اشرف. ، به منظور کاستن از دینی شرعی، قسمتی از آن را به امام و مجتهد وقت دادن است و بخشیدن امام آن مبلغ را به مدیون، و باز تسلیم کردن مدیون است همان مبلغ را به امام به عنوان قسمت دیگر دین خود و باز بخشیدن امام آن را به وی در مرتبۀ ثانی، و تکرار عمل قبض و هبه، تا ماندۀ دین معادل مبلغ موجود شود