دست زدن. شروع کردن: که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر بگفتار خویش آورم. فردوسی. ، دست پیش کسی آوردن، کنایه از دریوزه و گدائی کردن. (آنندراج). دست پیش کردن. دست کشی کردن. به علامت سؤال وخواهش و کدیه دست برابر کسی دراز کردن: از آن تهی است کف آرزو گدای ترا که دست پیش تو نتواند از حیا آورد. محمدقلی میلی (ازآنندراج)