آهسته و کند شدن. متأخر گشتن. ابطاء. (ترجمان القرآن جرجانی). استبطاء. (تاج المصادر بیهقی). التیاء. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). بطاءه. بطوء. تبطیه. تعبیم. رخن. ریث: تباطؤ، درنگی شدن در رفتن. عتم، درنگی شدن تاریکی شب. (تاج المصادر بیهقی) ، صبر کردن. ثبات ورزیدن: بدو گفت چون تیره شد روزگار درنگی شدن پس نیاید بکار. فردوسی. ، مهمل و بیکاره شدن. غیرثابت قدم گشتن: که این باره را نیست پایاب اوی درنگی شود شیر زاشتاب اوی. فردوسی