جدول جو
جدول جو

معنی درنگ نمودن

درنگ نمودن
(پَ / پِ تَ)
درنگ کردن. تأخیر نمودن. کندی کردن. تری. تعریش. تفخذ. تهنید. معارّه. (منتهی الارب) : تعجس، درنگ نمودن و بازایستادن. تقطی، درنگ و تأخیر نمودن. مداومه، همیشه داشتن چیزی را و درنگ نمودن در آن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا