جدول جو
جدول جو

معنی درم خرید

درم خرید
(دِ رَ خَ)
درم خریده. که با درم او را خریده باشند. بنده. (شرفنامۀ منیری). مملوک. زرخرید. عبد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
می آرد شرف مردمی پدید
آزاده نژاد از درم خرید.
رودکی.
خاقانی آن اوست غلام درم خرید
بفروشدش به هیچ که ناید پسند او.
خاقانی.
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب.
خاقانی.
تا بر درش به داغ سگی نامزد شدیم
گردون درم خرید سگ پاسبان ماست.
خاقانی.
- درم خرید کسی (چیزی) کردن، زر خرید او کردن. بندۀ او ساختن:
مگر معاملۀ لااله الااﷲ
درم خرید رسول اللّهت کند به بها.
خاقانی.
خود را درم خرید رضای خدای کن
دامن از این خدای فروشان فرونشان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا