جدول جو
جدول جو

معنی درگشتن

درگشتن
(پَ نِ / نَ دَ)
گشتن. اعراض نمودن. ابانمودن. (آنندراج). برگشتن. (ناظم الاطباء) : جمله مردان که به بدایت قدم او رسند همه درگردند و فروشوند و نمانند. (تذکرهالاولیاء عطار) ، بسوی دیگر گردیدن. غلطیدن بسوی دیگر. (یادداشت مرحوم دهخدا). ازولال. زوال. (منتهی الارب) : دحض، زیغ، درگشتن آفتاب. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) ، پائین آمدن. نزول کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا