معنی درگسیختن درگسیختن (پَ نِ تَ) گسیختن. گسلیدن: اگر پالهنگ از کفت درگسیخت تن خویشتن خست و خون تو ریخت. سعدی. رجوع به گسیختن شود لغت نامه دهخدا