جدول جو
جدول جو

معنی درسپردن

درسپردن
(بَ سَ رِ کَ زَ دَ)
سپردن. تفویض کردن. تسلیم کردن. (ناظم الاطباء). واگذاشتن. ترک کردن:
بی بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید درسپرد اورا.
سنائی (حدیقه).
، لو دادن. چغلی کردن. گیر دادن کسی را. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، فرو بردن:
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد
تو برداشتی آمدی سوی من
همی در سپردی به پهلوی من.
سعدی.
رجوع به سپردن شود
لغت نامه دهخدا