جدول جو
جدول جو

معنی درخواه کردن

درخواه کردن
(رَ رَ / رِ رِ کَ دَ)
درخواست کردن. استدعا کردن. تقاضا نمودن:
کسی که جام میش در ازل نصیب افتاد
چرا به حشر کنند این گناه از او درخواه.
خواجۀ شیراز (از آنندراج).
چون عبداﷲ از قم به حضرت رشید رسید یکهزار درهم از خاصۀ مال خود به رشید بخشید و از او درخواه کرد که قم را از اصفهان جدا گرداند. (تاریخ قم ص 31). اهل همدان درخواه و التماس کردند که از بقایا جهت ایشان هزارهزار درهم بیندازند. (تاریخ قم ص 190). عبداﷲرا بخواند و از او درخواه کرد که أحوص را بازگرداند. (تاریخ قم ص 246). و از حجاج درخواه کرد که هزار سوار از مردان کار بدو دهد. (تاریخ قم ص 285). پیش عبداﷲ رفتند و درخواه کردند که او با مردم خود بدین ناحیت مقیم شود. (تاریخ قم ص 263). ما بنزدیک ایشان آمدیم و از ایشان درخواه کردیم که دانیال را بعاریت چند روزی به ما دهید. (تاریخ قم ص 296)
لغت نامه دهخدا