مرکّب از: در به معنی دره + و + دشت به معنی هامون، مخفف دره و دشت: چو هردو سپاه اندر آمد ز جای تو گفتی که دارد در و دشت پای. فردوسی. جهان چون بهشتی شد آراسته در و دشت یکسر پر از خواسته. فردوسی. درودشت شد پر ز گرد سوار پراکنده گشتند بر کوه و غار. فردوسی. نباید که ایمن شوی از کمین سپه باشد اندر در و دشت کین. فردوسی. بدین کین ببندند یکسر کمر در و دشت گردد پر از نیزه ور. فردوسی. با درودشت ساز خاقانی خانه و خوان ناسزا منگر. خاقانی