بوی دود گرفتن طعام. (منتهی الارب). دودگند شدن طعام. (تاج المصادر بیهقی) (المصاد زوزنی) ، دودگند کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، بد شدن خوی کسی و ردی و پلیدی گردیدن وی. (منتهی الارب) ، هیزم انداختن بر آتش و فاسد گردانیدن وی را تا دود برآورد. (منتهی الارب) ، بزرگ شکم شدن. (تاج المصادر بیهقی) دود برآمدن از آتش. (منتهی الارب). دودکردن. (زوزنی) (دهار). دود کردن آتش، تیره گون گردیدن ستورو همچنین نبات. تیره گون شدن. (منتهی الارب). دخون