معنی دخال دخال (دَخْ خا) آنکه بسیار در کارهای دیگران درآید. (یادداشت مؤلف). که در کارها دخل و تصرف کند. - دخال الاذن، هزارپا. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گوش خزک. گوش خز. گوش خیه لغت نامه دهخدا