مقابل داو یافتن، کنایه از نانشستن نقش باشد بمراد. (برهان). کنایه از اینست که نقش بعیش و مراد ننشیند. چیزی بدلخواه نیافتن. ناکامی. مقابل نشستن نقش است بمراد: حجام به نرد عیش غم داو نیافت در عرصۀ غم بغیر غم داو نیافت داغ تو اگر چه نقش بسیار نشاند تا درد دلم نکرد غم، داو نیافت. ظهوری. رجوع به ترکیب داو نیافتن ذیل لغت داو شود