آن باشد که به وقت دندان برآوردن اطفال اقسام دانه ها از جنس گندم و جو و ماش و عدس و امثال آنها را با کله و پاچۀ گوسفند بپزند و بخانه های دوستان و خویشان و مصاحبان فرستند. (برهان). آن بود که هرگاه دندان اطفال خواهد برآید آشی از گندم و جو و عدس و هر جنس غله پزند و ب خانه دوستان فرستند و عقیدۀ عوام آن است که چون این آش پزند و ب خانه دوستان فرستند دندان طفل بآسانی برآید. (انجمن آرا) (آنندراج). هرگاه طفل را دندان بدشواری برآید از هر جنس غله باهم ممزوج ساخته و کلۀ گوسفند در میان آن کرده بپزند و بخانه های دوستان فرستند چه عقیدۀ عوام آن است که بدین سبب دندان طفل بآسانی برخواهد آمد. دندانی. (در تداول مردم طهران) ، بمعنی قلقل و آن چیزی است که از برنج و گندم و ماش و عدس و لوبیا و باقلا و گوشت پزند و بیکدیگر فرستند خاصه در عشرۀ محرم. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) چاروادار بزبان دکن. در ملک دکن مهتر چاروار گویند. (برهان)