معنی دان مرغ
- دان مرغ(نِ مُ)
- چینه. دانه که بمرغان دهند، ته غربالی. ته غربیلی. فضول از دانه های مختلف که از بوجاری گندم و جو و حبوب دیگر بدست آید. زیرغربالی. حصل. حصاله، برف خوره. تگرگهای ریزه در زمستان پس از برف. تگرگ ریز چون ماشی و خردتر که گاهی بزمستان افتد. سرماریزه. سرماریزگی. بژپشنگک. بژ
