جدول جو
جدول جو

معنی دامن زدن

دامن زدن
(پَ پَ کَ دَ)
حرکت دادن دامن باد کردن را. بحرکت دادن دامن باد کردن یا باد زدن چیزی را چون آتش و غیره.
- دامن زدن آتش، افروختن آتش. شعله ور کردن آن.
- دامن زدن آتش فتنه، غلیظ کردن شر و فتنه. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). آتش فتنه دامن زدن. تیز کردن و برافروختن آن.
- دامن زدن چراغ، کنایه است از کشتن چراغ. (آنندراج). دامن بر چراغ افشاندن. (آنندراج) :
آنجا که شمع روی تو افروخت باغبان
دامن زند چراغ گل نورسیده را.
ابوطالب کلیم.
روشن نمیشود شب ما ای علی مگر
این ناله دامنی بچراغ سحر زده ست.
علی قلی بیک.
نیز رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 296 شود
لغت نامه دهخدا