نشان داشتن. علامت داشتن: ناگزران دل است نوبت غم داشتن جبهت آمال را داغ عدم داشتن. خاقانی. - داغ بر جبهه و پیشانی داشتن، پینه بسته بودن پیشانی از عبادت و سجدۀ بسیار. ، دارای اثرداغ بر اندام بودن به نشانۀ ملکیت یا تعلق داشتن بکسی: گفتی سگ من چه داغ دارد آن داغ که از نخست کردی. خاقانی. گفت بنگر تا داغ که دارد؟ گفت داغ امیر دارد، مصاب بودن بمرگ عزیزی یا فرزندی