معنی داغ افتادن داغ افتادن (دَ) لک افتادن. لک شدن: خبر ز داغ جگر میدهد بسوز جگر ز خون دیده که بر جامه داغ می افتد. امیرخسرو. داغ می گل گل بطرف دامنم افتاده است همچو مینا می کشی بر گردنم افتاده است. صائب لغت نامه دهخدا