معنی داستان آوردن داستان آوردن (کَ رَ تَ) حکایت کردن: او سلیمان است و من موری بیادش زنده ام زنده ماناد او کز او این داستان آورده ام. خاقانی. ، مکایده. مکر آوردن. دستان آوردن. کید کردن لغت نامه دهخدا