جدول جو
جدول جو

معنی خیم

خیم
(تَ عَمْ مُ)
ترسیدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خیام. خیمان. خیمومه. خیوم، بددلی کردن. خیام. خیوم. خیمان. خیمومه، مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن. (منتهی الارب). خیام. خیوم. خیمان. خیمومه، برداشتن پا را. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خیام. خیوم. خیمان. خیمومه
لغت نامه دهخدا