معنی خیزی خیزی رواق، طاق: بباغ تا گلها سر ز کنگره برزد ز رشک خیزی خیزان همی شود صحرا، منجیک، روزیش خطر کردم و نانش بشکستم بشکست مرا دست و برون کرد ز خیزی، مشفقی بلخی، ، خدو، خیو، بساق، بزاق، بصاق، آب دهان، تف در تداول مردمان کرمان، (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا