جدول جو
جدول جو

معنی خیره گردیدن

خیره گردیدن(کَ دَ)
حیران گشتن. پریشان خاطر شدن. خیره شدن. متحیر شدن. بشگفت و تحیر افتادن:
درنگر تا طیره گردد سروبن
برگذر تا خیره گردد نسترن.
سعدی.
، پررو شدن. شوخ چشم شدن. گستاخ و دلیر شدن. بی آزرم و بی شرم شدن:
بگفتا نیکمردی کن نه چندان
که گردد خیره گرگ تیز دندان.
سعدی.
فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تا خیره نگردد و تمنا نکند.
سعدی (رباعیات)
لغت نامه دهخدا