جدول جو
جدول جو

معنی خون جگر

خون جگر
(نِجِ گَ)
کنایه از غم و غصه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
ز خون جگر کرد لعل آب را
بیاورد آن تاج سهراب را.
فردوسی.
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تانکشد سر به فلک فریادم.
حافظ.
، اشک خونین:
خون جگرم ز فرقت تو
از دیده روانه در کنار است.
سعدی.
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم.
حافظ
لغت نامه دهخدا