جدول جو
جدول جو

معنی خون

خون(تَ عَ ثُ)
دغلی. ناراستی کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خیانت کردن. شرایط امانت بجا نیاوردن. مقابل امانت ورزیدن. (یادداشت بخط مؤلف). خیانه. خانه. مخانه. یقال: خان الرجل الامانه، نادرستی کردآن مرد در امانت و یقال: خانه العهد، نادرستی کرد مر او را در عهد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا