معنی خوش لهجه
- خوش لهجه(خوَشْ / خُشْ لَ جَ / جِ)
- خوش زبان. آنکه سخن وی آشکارا بود و در هم نباشد. آنکه سخنش بواسطۀ اداءخوب شیرین و مطبوع است. (ناظم الاطباء) :
آب حیوانش ز منقار بلاغت می چکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو.
حافظ.
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت
غلام حافظ خوش لهجۀ خوش آوازم.
حافظ
