معنی خورد خائیدن خورد خائیدن (کَ دَ) خوردنی خوردن، خوردنی خورانیدن. (یادداشت مؤلف). - بلب خورد خائیدن کسی را، خوردنی خورانیدن کسی را: مهرگان آمد، هان دربگشائیدش اندرآرید و تواضع بنمائیدش بنشانید و بلب خورد بخائیدش. منوچهری لغت نامه دهخدا