جدول جو
جدول جو

معنی خوب شدن

خوب شدن
(بُدُ شِ کَ تَ)
شفا یافتن. علاج شدن. تندرست گشتن پس از بیماری. علاج پذیرفتن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خوب شدن زخم، التیام یافتن آن.
، نکو شدن. نیکو گردیدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
شد خوب بنیکو سخنت دختر ناخوب
دختر بسخن خوب شود جامه به آهار.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا