جدول جو
جدول جو

معنی خوادم

خوادم(خَ دِ)
جمع واژۀ خادم. خدمتکاران. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خوادم

خواتم

خواتم
جمع خاتم، انگشتری ها جمع (خاتم خاتم)، پایانها انجامها سرانجامها، انگشتریها، مهرها نگینها
فرهنگ لغت هوشیار

خواتم

خواتم
جمع خاتمه، پایان ها، انجام ها، مهرها، نگین ها، انگشتری ها
خواتم
فرهنگ فارسی معین

خواتم

خواتم
انگشترها، حلقۀ فلزی نگین دار یا بی نگین که بیشتر از طلا یا نقره می سازند و برای زینت در انگشت می کنند
خواتم
فرهنگ فارسی عمید

خواتم

خواتم
جَمعِ واژۀ خاتَم، جَمعِ واژۀ خاتِم. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ خاتِمَه. (یادداشت بخط مؤلف). خواتیم
لغت نامه دهخدا