معنی خنگ بید - لغت نامه دهخدا
معنی خنگ بید
- خنگ بید
(خِ) - خار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) ، خار سپید. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) :
تن خنگ بید از چه باشد سپید.
رودکی.
گر آهوست بر مرد موی سپید
ترا موی سرگشت چون خنگ بید.
فردوسی.
سر از پیری ارچه شود خنگ بید
ز یزدان نباید بریدن امید
نه هر کاو جوان زندگانیش بیش
بسا پیر ماند و جوان رفت پیش.
اسدی.
بتو داشتم عود هندی امید
کنون هستی از آزمون خنگ بید.
اسدی
لغت نامه دهخدا