جدول جو
جدول جو

معنی خنده کردن

خنده کردن
(بَ کَ کَ دَ)
خندیدن. بخنده درآمدن: تمانعبه، خنده کرد بکسی. (منتهی الارب). ضحک:
یکی خنده کردی از آن ماجرا
یکی گریه بر صبر آن پارسا.
سعدی (بوستان).
که ناگه نظر در یکی بنده کرد
پریچهره در زیرلب خنده کرد.
سعدی (بوستان).
شمع ارچه بگریه جانگدازی می کرد.
گریه زده خندۀ مجازی می کرد.
سعدی (رباعیات)
لغت نامه دهخدا