جدول جو
جدول جو

معنی خمخمه

خمخمه(تَ)
منگیدن، نوعی از خوردن و آن زشت باشد، متکبرانه سخن گفتن، از بینی حرف زدن. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خمخمه

خمامه

خمامه
پر تباه که در زیر پرها باشد. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

خمامه

خمامه
خاکروبه، آنچه پریشان باشد از طعام و به امید ثواب آن را خورند، خاک چاه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

خمخم

خمخم
پستان گوسپند که بسیارشیر باشد، گیاهی خاردار که خارش باریک و به هر در آویزند بچسبد و در سواد قاهره بهمرسد و دانه اش بخورد شتر دهند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

خمخم

خمخم
جانور کوچک دریایی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

خمخم

خمخم
رستنی که آن را خاکشی وشفترک نیز گویند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خممه

خممه
جَمعِ واژۀ خُم ّ. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

مخمه

مخمه
جاروب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از مقدمه الادب زمخشری) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا