اشتباه گرفتن. سهو گرفتن. تخطئه کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : نه در هر سخن بحث کردن رواست خطا بر بزرگان گرفتن خطاست. سعدی (گلستان). کسی گیرد خطا بر نظم حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد. حافظ. ، گناه کسی را مورد عقاب قرار دادن: خطای بنده نگیری که مهتران و ملوک شنیده اند نصیحت ز کهتران خدم. سعدی. ، عیب گرفتن