جدول جو
جدول جو

معنی خشمگین

خشمگین
(خَ /خِ)
غضبناک. آنکه پر از خشم و قهر باشد. (ناظم الاطباء). غراشیده. آرغده. تر. مغضب. خشمن. خشمین. خشمگین. تافته. آلغده. ساخط. آشفته. برآشفته. غضوب. غضبان. خشمناک. غاضب. غضبی. غضب آلود. حنیق. حانق. متغیّر. (یادداشت بخط مؤلف) :
جهاندار یزدان جهان آفرین
از آنکار بر سام شد خشمگین.
فردوسی.
شود شاه ایران بما خشمگین
ز ناپاک رایی درآید بکین.
فردوسی
لغت نامه دهخدا