رود خانه خشک. رودخانه ای که آب آن بند آمده است: و ایشان را (مردم سرخس را) یکی خشک رود است که اندر میان بازار می گذرد و به وقت آب خیز اندر او آب رود و بس. (حدود العالم). و ایشان را (مردم بزده را به ماوراءالنهر) یکی خشک رود است که اندر وی بعضی از سال آب رود وبیشتر آبشان از چاه ها و دولابهاست. (حدود العالم). بزرگوارا که شهر عزت تست چه شهر عالم کبری نه عالم صغری از آنکه عالم صغری ز خشک رودش خود نباشد الا عضوی کمینه از عضوی. ابوالفرج رونی. چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن که می گویند ملاحان سرودی اگر باران بکوهستان نبارد بسالی دجله گردد خشک رودی. سعدی. ، رود که قسمی آلت موسیقی بوده است: چو بر زد باربد بر خشک رودی بدین تری که بر گفتم برودی. نظامی. برانگیخت آوازی از خشک رود که از تری آرد فلک را فرود. نظامی. شعرم چو گشت معجزه و سحر از او بکاست گفتند همگنان تو کلیمی و این عصاست بر بحر دست خواجه زدم خشک رود شد گفتم بلی نشان عصا این بود رواست. سید حسن غزنوی