جدول جو
جدول جو

معنی خسته نمودن

خسته نمودن
(بَ گَ دَ)
مجروح کردن. زخمی کردن. زخم زدن: جراحتدار کردن، وامانده کردن. مانده کردن. در تعب انداختن. سلب قدرت از انجام امری از آدمی کردن بر اثر پایان بردن نیروی او، آزرده کردن. دلتنگ کردن. ملول کردن. ناشاد کردن. ناخشنود کردن
لغت نامه دهخدا