معنی خروز خروز (خُ) خروس. خروه. خرو. (یادداشت بخط مؤلف) : آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروز بانگ کند چون خروز ((اسکی پاپوج کیمده وار)). مولوی لغت نامه دهخدا