خرنوب. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به ’خرنوب’ شود، نام گیاهی است که هر جا روید نشان خرابی باشد. خارسم. (محمود بن عمر). فش. (محمود بن عمر). چنگ. چنگک. (یادداشت مؤلف) : آن زمان کت امتحان مطلوب شد مسجد دین تو پرخروب شد. مولوی (مثنوی). گفت نامت چیست برگوبی دهان گفت خروبست ای شاه جهان. مولوی (مثنوی)