معنی خرص - لغت نامه دهخدا
معنی خرص
- خرص
(خُ) - خرص. رجوع به خرص و خرص شود، حلقه ای از زر و سیم، حلقۀ گوشواره، حلقۀ خرد از زیور. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، شاخ خرمای بزرگ دورکرده. (منتهی الارب) ، میخ چوبی که بخیک درزنند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نیزه و سنان، شاخ درخت، زنبیل، جامه دان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، شی ٔ. چیزی اندک، منه: مایملک خرصاً، چیزی ندارد. (منتهی الارب). ج، خرصان، خرصان، چوبی که بدان انگبین چینند. (منتهی الارب). ج، اخراص
خرص. خرص. (منتهی الارب). رجوع به خرص و خرص شود
لغت نامه دهخدا