خدای ناکرده. خدای ناخواسته. خدا نکند که چنین شود: ز جذب دوستداریهای من در نیم ره ماند خداناکرده از طاق دل من گر کسی افتد. بوعلی (از آنندراج). نمیدانم بعکس خود چه رو بنماید از خجلت خداناکرده گر افتم ز چشم همنشین خود. خالص (از آنندراج). مرا با آنکه در خوابست بخت بد به این روزم خداناکرده گر بیدار می بودی چه می کردم. اشرف (از آنندراج)