مفلس را گویند که لاف توانگری زند وخود را مالدار وا نماید. (از برهان قاطع) (شرفنامۀمنیری) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). آن کسی باشد که گوید مرا چندین چیز است و هیچ ندارد: با فراخیست و لکن بستم تنگ زید آن چنان شد که چنو هیچ ختنبر نبود ابوالعباس مروزی. بدانسان که هستی چنان می نمایی مزن هرزه لاف و ختنبر مباش. فرخی. نبردست او بهر هرچند لافد ولی عقل داند که هست او ختنبر. شمس فخری (از فرهنگ جهانگیری). ، بر عکس معنی فوق بنظر آمده است یعنی توانگری که شکوه مفلسی کند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، لافی. لافزن. (یادداشت بخط مؤلف)