خداوند خانه. صاحبخانه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : گرچه بباطل اختران افسر عاجزان برند اوست مظفری بحق خانه خدای مملکت. خاقانی. دل خوان تو شد خواه روی خواه نشینی بر تونرسد حکم که تو خانه خدایی. خاقانی. مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت گر بسنگش بزنی جای دگر می نرود. سعدی. کعبۀ دولتی و ظل خدا خانه خداست. سلمان ساوجی. تو چون گدای کاهل جاهل نشسته ای بر در خموش و خانه خدا از تو بی خبر. قاآنی. ، نمازگاه. (ناظم الاطباء). مسجد