جدول جو
جدول جو

معنی خاندوشن

خاندوشن(شَ)
دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس. این ناحیه در 30 هزارگزی خاور کلاله قرار دارد. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی با آب و هوای معتدل که 26 تن سکنۀ سنی مذهب و ترک زبان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاندوشن

خاناوین

خاناوین
دهی است از دهستان شینتال بورش خشاشۀ شهرستان خوی، این ده در 38500 گزی جنوب باختری سلماس و 8 هزارگزی مرز ایران و ترکیه قرار دارد، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیر و سالم، دارای 30 تن سکنه که سنی مذهب و کردزبانند، آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات است، شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پاندوان

پاندوان
پندُوان. منسوب به پاندو یکی از خاندانهای قدیم پادشاهی هند. رجوع به مجمل التواریخ والقصص صص 108، 110 تا 116 و کتاب الجماهر ص 37 شود
لغت نامه دهخدا

اندودن

اندودن
پوشاندن چیزی با مالیدن چیز دیگر به روی آن، مثل کاهگل مالیدن به بام یا دیوار، آب زر یا آب نقره دادن به فلزات و شیره یا روغن مالیدن به چیزی، اندود کردن، برای مِثال چو خرما به شیرینی اندوده پوست / چو بازش کنی استخوانی در اوست (سعدی۱ - ۳۸)
اندودن
فرهنگ فارسی عمید

خاندان

خاندان
خانواده، دودمان، برای مِثال مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمان ها پسندی بدی (سعدی - لغت نامه - خاندان)
خاندان
فرهنگ فارسی عمید